شبهایم
تنها و پی در پی در گذرند
و من هنوز
از خاطره لحظه هایی که تو را با خود داشت
چراغانم... !
صدای شکستـنم را نشنیدی؟؟؟
تا کی به امید فردای پر از مهربانی فال بگیرم با حافظ ؟؟ تا کی از فرصت استفاده کرده و یک دل سیر گریه کنم لابه لای بارانها ؟؟؟ هنوز صدای آوازهایت از دفتر دلم پاک نشده است... و خط خطیهای نگاهت !!!
آنقدر آه کشیدم و نگاه کردم به ابرها که آسمان رنگ انتظارم شد ... چشمانت خیال گفتن رازی را دارد ... که لبهایت طفره میروند ... شاید راز رفتن است و جدایی ...! شاید هم تنفر ...؟ بگو ... در خلوت یلداییام بگو تا من از دلواپسی، و گورها از تنهایی به درآیند ... پرسه میزنم میان دلتنگیهای خویش... تداعی میکنم خاطرهها را ... عشق را کم و بیش!!! شاید گره از اندوهم گشوده شود با ته مانده طاقتی ... لمس میکنم زندگی ساطور شده را و خود را که در ذرّه ذرّه سلولهایم پیر میشوم ... هنوز بر لبهایت ننشسته ... نوشیدیام و من کیش شدم ... و تو مبهوت و مات !!! هیهات از بازی روزگار ... هیهات!!!
بی آنکه بدانم روزی برایم خاطرهای خواهی شد، به زندگی لبخند زدم و به عشق سوگند خوردم ... حالا !!! چهره ژولیدهام را که در آینه میبینم، فکر میکنم که آنقدر با خودم صمیمی شدهام که بگویم مرگ بر اعتماد ... مرگ بر باور ...!
طعنههای عقربگونهات هم عشق را از چشمم نینداخت ... تنها به من آموخت عشق باید الهی باشد و بس.....!!!
گاهی اوقات خود را گم میکنم... مثل حالا !! ... اما صدایی انگشت به دهان میگوید: ببخشید،... شما را قبلاً جایی ندیدهام ؟!
اما نمیدانم مگر سواد ندارید؟ ... روی پیشانی من که نوشته شده صاحب این عکس ماهها قبل مرده است .....!!
شاید تو هم مسافری عجول بودی که نخوانده رفتی، یا من راوی بی تجربه آخرین قصه که بدون هیچ صدایی، با خیالی که دیگر رنگ نداشت روی خودم خط کشیدم .... آری روی خود خط کشیدم ... من مردهام ... گریه بیفایده است... گریه مکن ... مهربان باش،... فقط مهربان!!!!!!!!
ای عزیز جان من!
من برای مرگ خود یک بهانه میخواهم ... یک بهانه پوچ عاشقانه میخواهم!
از غمی که میدانی با تو بودنم مرگ است و بی تو بودنم هرگز!
گر بهانه این باشد، من بهانه میگیرم ...
عاشقانه میمیرم!
فیلترشکن
http://proxyraptor.com
- http://vip-surf.in
- http://etxts.com
- http://111111.snatchshopper.co.uk
- http://000000.iran-proxy-filter.com
- http://sneakypreview.net
- http://farsi.sneakypreview.net
- http://iran.sneakypreview.net
https://antifilter.info
- https://khiki.info
- https://bisharaf.info
- https://dodare.info
- https://farari.info
- https://proxysea.com
- https://proxysun.com
همه کار می کنند
http://socket.nfan.org
http://www.bigbamm.net/94605/index.php
http://www.glebeci.ca/proxy/
http://www.bugstorm.com/proxy/
http://www.div0.co.za/php-proxy/
http://div0.co.za/php-proxy/index.php
http://metalmassilia.free.fr/proxy/index.php
http://proxy.getwave.net/
http://www.proxycharm.com/
http://www.google-proxy.com/index.php
http://www.proxycharm.com/
من به روزم . منتظرتم
سلام
به بی صدا سر بزن, خوشحال میشم
salam tasvir va matne in dafaton fogholade bod...movafagh bashid...ciao
بی بهونه مردن چطوره؟
یا بیانیه دادم واسه هر کی می خواد بمیره
نظرت راجع به یه تور مردگان چیه؟!!!
اگه موافقی بزن بریم!
.
.
.
سایه
خیلی دوستت دارم نمی دونی که.....
ببینم تو شعر ترکی هم بلتی؟
کلی حال کردم خداییش!
معنی اش رو هم می دونی اونوقت؟
سلام......
مرسی! خیلی قشنگ بود! همین!!!
امشب که آمدی به خوابم میبینی
توی آن همه تاریکی
هیچ خوابی را نمیخواهم
جز نوازش دستانت
بگذار تمام لحظه ها را بیدار بمانم و یکییکی بشمارم
برای آن لحظه که ته چشمان خیست غرق خواب میشوم
کاش میتوانستم لحظه ها را نقاشی کنم
ببینی چه شکلی دوستشان دارم
انتظار را چه رنگی کنم دلت نگیرد
راستی تا چند بشمارم!
انگشتهام تنها کافی نیست
درمانده میشوم که نیستی
ابرها را چقدر تماشا میکنی که توی شکل هاشان پیدایت میکنم
بعد میباری و من برای باریدنت جان میدهم
و
عطرت مرا با خودش میبرد
بیدار که میشوم همه جا بوی تو می دهد
انگار در را که بستی چشم باز کرده باشم
این بار آمدی قد یک نظر بیشتر بمان
ببینی که میبینم نیستی چه شکلی میشوم
برای توست که بیدار میشوم
تمام خاطرههامان را چند باره زندگی میکنم
به اینجا که میرسم پا بپا میکنم بیبینم نیامدی
باز رنگ انتظار میشوم و لحظهها را قدم میزنم...
سایه.............................
می... خو.....ا...م......ب...م...ی.......
.
.
.
می خوامت!
من چه هستم ؟
سایه ای بی راهه رفته ؟
پرسشی نومید ؟
موجی از تردید
سلام
چه رخوتناک غرق در نوشتارن شدم و مبهوت مدتی
رخصت
در پناه مهر
در مرگ عاشقانه ی نیلوفران صبح
در رقص صوفیانه ی اشباح و سایه ها
در گریه های سرخ شفق بر غروب زرد
در کوهپایه ها
در زیر لاجورد غم انگیز آسمان
در چهره ی زمان
در چشمه سار گرم و کف آلود آفتاب
در قطره های آب
در سایه های بیشه ی انبوه دوردست
در آبشار مست
در آفتاب گرم و گدازان ریگزار
در پرده ی غبار
در گیسوان نرم و پریشان بادها
در بامدادها
در سرزمین گمشده ای بی نشان و نام
در مرز و بوم دور و پریوار یادها
درنوشخند روز
در زهرخند جام
در خالهای سرخ و کبود ستارگان
در موج پرنیان
در چهره ی سراب
در اشک ها که می چکد از چشم آسمان
در خنجر شهاب
در خط سبز موج
در دیده ی حباب
در عطر زلف او
در حلقه های مو
در بوسه ای که می شکند بر لبان من
در خنده ای که می شکفد بر لبان او
در هرچه هست و نیست
در هر چه بود و هست
در شعله ی شراب
در گریه های مست
در هر کجا که می گذرد سایه ی حیات
سرمست و پر نشاط
آن پیک ناشناخته می خواندم به گوش
خاموش و پر خروش
کانجا که مرد می سترد نام سرنوشت
و آنجا که کار می شکند پشت بندگی
رو کن به سوی عشق
رو کن به سوی چهره ی خندان زندگی
عشق .... انتظار .... سکوت
نه نفسم تمام نشده
این منم که وداع می کنم با تو ... با تنهایی خود !
کوله بارم پر شد از نبودنت !
سفر ....! چه زیباست ...!
و عشق چه تلخ ... به تلخی گریه های نا تمام من !
به سردی دستان انتظار!
دیگر خدا نگاهم نمی کند ...!
هر چه صدا می زنم
به در خانه اش می کوبم
جوابم را نمی دهد.... حرفی نمی زند
در مقابل ما حرفی برای گفتن ندارد
بردیم آبروی عشق را ... آبروی منتظر بودن... آبروی خدا را !
hisssssssssss!
سلام!
عاشقانه مردن کار هر کسی نیست!!!!
به هر حال وب قشنگی داری!!!
فعلا؛!!!
سلام سایه جونم.آژ کردی بی خبر؟آخه کی تمام میشه این همه دلتنگی؟از همه دلتنگیها خسته شدم.به نظر تو یه روز تمام میشه هما این غم ها؟
درشهرعشق قدم میزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خیلی تعجب کردم تاچشم کارمی کردقبربودپیش خودم گفتم یعنی این قدرقلب شکسته وجودداره؟یکدفعه متوجه قلبی شدم که تازه خاک شده بودجلورفتم برگهای روی قبرراکنارزدم که براش دعاکنم وای چی میدیدم باورم نمیشه اون قلبه همون کسیه که چندساله پیش دله منو شکسته بود(ازهردست بدی ازهمون دست میگیری)
نمی دانم.اما خوب می دانم حسابی دلتنگتم.تو هم که یادی از من نمی کنی.........
سایه جان سلام:
واقعا از صمیم قلب برات خوشحالم که اون اتفاق خوشایند و غیرمنتظره برات افتاده و میتونم حدس بزنم که چه اتفاقی میتونه باشه!
اگر عاشق شدی که خوش به حالت و از تمامی لحظه های عاشقیت لذت ببر چون همونطور که خودت میدونی این بهترین و قشنگترین احساسه که میتونه باشه!
من هم مدتیه که دگرگون شدم و داره توی زندگیم تغییرات مثبتی رخ میده!!! ولی حیف که دوری راه را بر من بسته!
سایه جان برات بهترین آرزوها رو دارم و امیدوارم که روزی برسه که بگی :
؛ آه من چقدر خوشبختم ؛!
شادی روحت و سلامتی جسمت آرزوی من و بقیه دوستانت هست.
از راه دور روی ماهت را میبوسم.
منتظر بازگشتت هستم.
همیشه عاشق باشی.
......وقتی قراره عمر عشق سر برسه......
......بهتره قصه به آخر برسه......
......بهتره که دور نریزی اشکاتو......
......بهتره هدر ندی گریه هاتو......
......وقتی قراره عاشق من نباشی......
......بهتره که دیگه اصلا نباشی......
......میرم و خط میکشم رو اسمتو......
......میرم و باطل میشه طلسم تو......
......وقتی که قراره عشق بشه یه خاطره......
......بهتره خاطره از یادم بره......
......حس میکنم که دیگه وقت رفتنه......
......جاده مثه سایه دنباله منه......
......وقتی آدم تو عاشقی بد میاره......
......وقتی که هیچ کسی رو دوست نداره......
......بهتره که دور نریزی اشکا تو......
......بهتره هدر ندی گریه هاتو......
......تو باید یاد بگیری که عشق چیه ......
......بدونی عاشق و چشم برات کیه......
......وقتی قراره عمر عشق سر برسه......
......بهتره قصه به آخر برسه
سلام سلام بر تنهایی
سلام سایه تنها
یعنی چی سایه ی من که من برام مردن زوده اما تو نع؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اصلا اون حرفایی رو که برام کامنت زدی جلوی آینه وایستا و
به خودتم بگو.
می دونم که این حرفا رو باور کردن به اندازه ی گفتن و شنیدنشون آسون نیست
اما باور کن
باور کنم
باور کنیم
که زندگی منتظر ماست
اگه واقعاً نظرت اینه، ... پس زندگی کن عزیزکم ... ولی بدونِ خودآزاری!
سلام سایه ی عزیز
عشق حقیقی هیچگاه یکنواخت و آرام پیش نمی رود عقل نمیتواند دل را درک کند ولی دل میتواند زبان عقل را بفهمد چون دل از عقل عمیقتر است. انسان اهل دل میتواند انسان اهل منطق را درک کند، میتواند برای او احساس همدردی داشته باشد، اما عکس آن امکان پذیر نیست. انسانی که در دره نشسته است نمی تواند شرایط انسانی را که بر تپه نشسته است درک کند. اما انسانی که بر تپه نشسته میتواند حال و روز انسانی را که در دره زندگی میکند دریابد. به همین دلیل است که مردم اهل دل خیلی دلسوزند چون می فهمند. پس همیشه با چشم دل زندگی را دریابیم .
باز هم زیبا باز هم عاشقانه ! همیشه شاد باشی خانم گل
به امید روزی که آفتاب هم در سرزمین سایه نازنینم طلوع گرمی داشته باشد
همیشه همه دم از فقدان عشق میزنن و کسی نیست
که عاشق باشه ؛ اما حتی اگه وجود هم داشته باشه بازم
فرقی نمیکنه چون نمونه های زیادی دارم میبینم که
با وجود اینکه واقعآ مشخصه ی عشق و دارن ولی کسی
بهشون اهمیت نمیده و شهر ما تهی از عشق میشه
و کینه و نفرت و جدایی شهر و پر میکنه.....
من هم آمدم که فدمی بردارم اما....
خجسته و رستگار باشی
بدرود و در پناه عشق
سلام مهربون!
اومدم ولی وقت نکردم بخونم. دوباره بر میگردم.
یاحق!
سلام
مثل همیشه زیبا بود
آهنگتم قشنگه
شاد باشی و پایدار
سلام سایه.
من تازه وبلاگتو دیدم خیلی احساس قشنگیه عشق.اما.
می سوزونه دلا رو.منم عاشقم کاملا می فهمم که چی میگی.
گریه بی صدا وقتی ازش دور میشی وقتی می خوای ازش جدا بشی .می دونم حس زیبا اما زجر اوریه.
بازم از احساس قشنگ عشاق بنویس تا دوباره چشمامون پر بشه از اشک.
زندگی کنم اما بدون خود آزاری؟
مگه تو می کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا؟
چرا نمی خوای قبول کنی که
تو هستی خوب و پاک
و باید باشی
خوب تر از این
این که من الان در چه وضعیتی هستم برام انقدر مهم نیست که شرایط تو مهمه.
نگرانت می شم
غصه ات رو می خورم
می ترسم
حیفم میاد
نمی دونی....
چرا رفت؟
نمی دانم...هیچ کس جز شیرین وفرهاد نمی داند ...
آه ... هنوز هم صدای ضربات چکش عشق فرهاد را می شنوم ...ضرباتی که هر کدام بیان کننده ی عشق اوست،ضرباتی که اگر چه سال ها گذشته است اما هنوز هم طنین غم انگیزشان بیان گر سال های جدایی است.... وهنوز هم صدای اشک های فراق و عشق شیرین شنیده می شود...او حال به دنبال آن عشق است عشقی که تنها صدایش مانده و یاد ورنگ آن....
تو حافظ می گشایی من سهراب:
نی ،این لکه رنگ این دود سبک
پروانه نبود من بودم و تو
افسانه نبود
ما بود وشما....
وقتی بزرگ می شی همه چی پیچیده می شه…. احساساتت پیچیده می شه....غصه هات پیچیده می شه....اگه بخوای ازشون حرف بزنی انقدر احمقانه می شه که خودت رو هم به شک می اندازه....چه قدر تلخ شدم....با گذشت این همه زمان هم نتونستم فراموش کنم....چه قدر دلم می گیره وقتی فکر می کنم با این همه تلخی باید همه را بگذارم و بروم....همه را.... تو را....دلم گرفته....
سلام سایه خانومی. من پرنیا هستم.
برات آف گذاشتم. اددم کن و به آفهام جواب بده. ممنون میشم. بای
سلام گلم.
امیدوارم که حالت خوب باشه.
شب یلدای خوبی رو پشت سر بگذاری.
بعد از گذر 1 ماه برگشتم و یه آپ طولانی انجام دادم.
خیلی خوشحال میشم که تو هم بیای و بخونیش.اینو از ته دلم میگم.
هم به تو هم به همه.
موفق و پیروز باشی...
سلام دوست گلم
حیلی وقته حتی یه سرم به من نزدی میدونم گرفتاری ولی ...
به هر حال متن زیبایی بود
ستاره بر دو راهی شک ایستاد در طرفی تاریکی به او خیره شده بود و از سویی دیگر روشنایی با لبخند پیروزی به این فکر میکرد که انتخاب ستاره اوست
ولی به ناگه سناره قدم در تاریکی گذاشت روشنایی به او خندید گفت تو دیوانه ای اما ستاره روشنایی قلب تاریکی راانتخاب کرد تا همیشه در دل او روشن بماند تا در پس قلب سیاه روشنایی به مرگ لبخند بزند
باز امشب دلم گرفته در تاریکی چشمانم ستارهای را جستجو میکنم ایا او میاید اه ..نمیدانم میگویند تنهایی فقط لایق وجود خداست اکنون باورم شده که زره ای از ان نیز برام مرگست
ماندنی در کار نیست میروم تا ستاره به اشتباه این سیاهی را با دل سیاهش انتخاب نکند.. اگر روزی ستاره سرگردان مرا دیدید بگویید من برایش روشنیه جوادانی را در عوض عمرم برایش با خدا معامله کردم و ان را به جای تاریکی قلبم به جای گذاشتم..
وبلاگ من به روز شده
منتظرت هستم
بیا و این شبگرد را خوشحال کن
دورود
جدا قشنگ بود
بااجازتون اعکسها رو هم گرفتم....
کاش میشد شیشه شکست زیاد
شیشه اما سخت تر از سنگ میشکند با نهایت صدا
بدرود
جوجه های آخر پاییزم رو شمردم
یکی اش کمه
می دونی جوجوی من کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینجا قامیش شده بود !!! ((:
سلام وبه خیلی باحالی داری موفق باشی به منم سر بزن وافتخار بده اگه خواستی تبادل لینک بایتا های دیه[گل][بوسه][قلب][گل][بوسه][قلب][گل][بوسه][قلب][گل][بوسه][قلب][گل][بوسه][قلب][گل][بوسه][قلب][گل][بوسه][قلب][گل][بوسه][قلب][گل][بوسه][قلب][گل][بوسه][قلب][گل][بوسه][قلب]
ای ناقلا
حالا دیگه جوجوی منو قایم می کنی؟؟؟؟؟؟
من جوجومو می خوااااااااااااااااااااااااام خودت قایم کردی خودت پیداش کن!
بی تو با ظلمت شبها چه کنم.........
سلام دوست عزیز و گرامیم
مطالب وبلاگت زیباو پر محتواست
موفق باشی و پیروز
شاد باشی و پایدار
تو که التماس می کنی
او که ناز می کند
تو که کاسه گدایی به دست گرفتی و
او که حقارت درونش را
پشت عشوه هایش مخفی کرده
چه ها که به نام عشق نکردیم
عشق ،ظاهر زیبای
درون گندیده تو بود
آنجا که گل سرخ می فروختی و
"دوستت دارم " می خریدی
و چه ها که به نام عشق نکردیم
انتظار
و
انتظار
و
انتظار
و لحظه هایی
که هر لحظه اش
دشنه ای بود
که به خود می زدی از پشت
چه ها که به نام عشق نکردیم
چه شب ها که صبح کردی
بر بستری که خود را
به دو کلام پوچ "دوستت دارم " فروختی !
و چه ها که به نام عشق نکردیم
چراغان بمان
سلام دوست عزیز
همیشه یادت باشه:
عشق مثل ساعت شنی می مونه همانطور که قلب رو پر می کنه مغز رو خالی می کنه
وقتی می خواهم ببینم چشمانم را می بندم
سلام.خیلی باحالی.یه سری هم به ما بزن گکم...